بهترین ها در اینترنت درfireweb
fireweb
 
 
چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:زندگینامه کوروش , ایران , ایران مهد تمدن, :: 18:30 ::  نويسنده : سیدرضا یحیایی

آن گاه که سر از خاک بر آوردیم
و زیستن را در سرزمین ابدیت آغاز نمودیم

روح تاریخ در کالبد انسان دمید
و زمان پیش رفت تا به ما رسید

حال ماییم و تاریخی بس عجیب
و در پس این تاریخ نشان روح هایی بس بزرگ

پس انسان اهورایی تا بی انتها جاودان است
و حفظ میراث این انسان ها تا بی کران ادامه دارد

کوروش مرد بزرگ ایران بود او ...

نگاهی گذرا به زندگی نامه کوروش

 

کوروش بزرگ ؛ پدر ایرانیان

 

کوروش کبیر بزرگ مرد تاریخ ایران زمین و از جمله نوادری که تاریخ جهان به خود دیده است . انسانی والا و ابرمردی بی همتا که می توان گفت نام ایران با وجود او ایران شد و از بنیانی که او بنا نهاد برای هزاران سال ملتی واحد از اقوام آریایی واقع در فلات ایران شکل گرفت که طی قرنها تمام تمدن ها و قدرتهای کوچک و بزرگ را تحت شعاع خود قرار داد و هویت ایرانی متشکل از مادهای آذربایجان و کردستان و پارسهای جنوب و پارتهای شرق ایران زمین که ملت واحد ایران را تشکیل دادند و تاریخ چندین هزار ساله خود را دوشادوش یکدیگر و در کنار یکدیگر رقم زدند به همراه هم از این خاک و هویت دفاع کردند و با افتخار ایرانی بودن خود را به جهانیان اعلام نمودند . پارسی ها که وی آنها را از گمنامی به افتخار رسانید وی را پدر خواندند. یونانیها که وی آنها را در سواحل آسیای صغیر مقهور قدرت خویش ساخت با وجود نفرتی که غالبا به ایرانیها نشان می دادند در وی به چشم یک فرمانروای آرمانی نگریستند و یهود که وی آنها را جهت اجرای آیین و بنای معبد آزاد گذاشت ؛ وی را همچون مسیح  تلقی کردند آنچه که در مورد او جای تردید نمی گذارد اینستکه لیاقت نظامی و سیاسی فوق العاده در وجود وی  با چنان انسانیت و مروتی در آمیخته بود که در تاریخ پادشاهان شرقی پدیده ای بکلی تازه بشمار می آمد. احوال اوبدون شک از بعضی جهات یاد آور فاتحانی چون اسکندر و ناپلئون نیز هست اما قیاس وی با آنها درست نیست. چون هر چند وی نیز مانند انها سالها از گردونه جنگی خویش پایین نیامد اما جنگ و بوی خون او را بر خلاف دیگر فاتحان مست و مغرور نکرد بر خلاف آنها هر بار که حریفی از پای در می افکند مثل یک شهسوار جوانمرد دستش را دراز می کرد و حریف افتاده را از خاک بر می گرفت . احترام او به عقاید دینی عاقلانه ترین و زیرکانه ترین سیاستی بود که در چنان دنیایی به او اجازه داد تا اقوام مختلف متمدن و نیمه وحشی را بدون مشکلی در کنار هم اداره کند و آنها کنار هم بیاسایند و در سرزمین او ضعیفان در سایه اقتدارش در آرامش زندگی كنند. اینگونه بود که کوروش ؛کوروش بزرگ شد .در تاریخ جهان سرداران و شاهان فاتح بسیاری ظهور کردند که جز نفرت و نام بد از خود بجا نگذاشتند اما چرا بعد از گذشت  ۲۵۰۰سال باید از طرف جامعه جهانی ۲۹ اکتبر به نام روز جهانی کوروش بزرگ نامگذاری شود؟ چرا روز جهانی اسکندر وچنگیز یا هیتلر را نداریم!  آری دوستان گرامی نیاکان ما اینچنین بودند و برگهای زرین تاریخ ایران زمین را رقم زدند ما نیز از همان خون و تباریم ودر همان خاکی زندگی می کنیم  که آنها زندگی می کردند.

نگاهی کامل تر به زندگینامه کوروش

کوروش به اصطلاح کبیر 

آژی دهاک (پرد بزرگ کوروش) شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرده آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسید. آنها جواب دادند که از او فرزندی به دنیا خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع باعث شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا می‌ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشه. بنابراین آژی دهاک دختر خود را به ازدواج کمبوجیه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، در ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه حامله شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش درخت تاکی رویید که شاخ و برگهایش تمام آسیا را گرفته پادشاه ماد، این بار هم از مغ‌ها تعبیر خوابش را پرسید و آنها گفتند، تعبیر خواب این هست که از دخترت ماندانا فرزندی بوجود میاد که بر آسیا میشه ، پادشاه این بار بیشتر از خواب اول به ترس و وحشت افتاد و از این رو دخترش ماندانا را به حضور طلبید

ماندانا به همدان نزد پدرش اومد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از نوه اش سخت وحشت داشت،بنابریاین  نوه اش را به وزیر خود سپرد و دستور داد که کوروش را بکشد.

وزیر کودک را به خانه برد اما در مور د کشتن نوه شاه وحشت داشت زیرا شاه تنها یک دختر داشت که بعد از مرگش پادشاهی به دخترش میرسید حال اگر وزیر کودک را میکشت ممکن بود در اینده که دختر پادشاه به جای او مینشیند از این کار او راضی نباشد و او را به خاطر قتل فرزندش بکشد  از طرفی دیگر از سرپیچی دستور شاه هم میترسید بنابرین برای این که هم کودک را نکشد هم دستور شاه را اطاعت کند کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه داد و از او خواست که کودک را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ درندگان شود چوپان طفل را به خانه برد. وقتی همسر چوپان جریان رو شنید، با ناله و زاری به شوهرش اصرار کرد که کودک  را نکشت  ولی چوپان از ترس کشته شدن بر خلاف میل خود کودک را به جنگ برد و او را در جنگل رها کرد اما کودک را تحت نظر داشت که چه بلایی به سرش میاید و میدید که به وسیله یک سگ ماده (به مادی سپاکو ) مراقبت و شیر داده میشود و در دل خود نسبت به کودک احساس ترحم میکرد پس از گذشت چند روز به همین صورت همسر چوپان که حامله بود یک کودک مرده به دنیا آورد و چوپان تصمیم گرفت به جای کودک خود از کوروش مراقبت کند و او را به فرزندی بپزیرد کوروش بزرگ شد و به پسر چوپان معروف شد، روزی با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می‌کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه انتخاب کنند و کوروش را برای این کارانتخاب کردند.

کوروش همبازیهای خود را به گروه های مختلف تقسیم کرد و برای هر یک وظیفه‌ای گذاشت و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند و چنان تنبیحش کرد که کودک زخمی شده و به پدر شکایت برد پدرش او را نزد پادشاه برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را کتک زده و بدنش را زخمی کرده‌است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: (تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگ‌ترین مقام کشوری است، چنین کنی؟) کوروش پاسخ داد: ( هان ای پادشاه،من اگر چنین رفتاری با او کرده ام عملم درست و منطبق با عدل و انصاف بوده است.بچه های ده مرا به عنوان شاه خود در بازی انتخاب کرده بودند،چون به نظرشان بیش از همه بچه های دیگر شایستگی این عنوان را داشتم.باری در آن حال که همگان فرمانهای مرا اجرا می کردند این یک به حرفهای من گوش نمی داد و چون او از من نافرماتی کرد، من هم دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات هستم، اختیار با شماست .

آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن نوه اش به کوه می‌گذرد با سن این کودک برابری می‌کند سپس از چوپان درباره هویت کودک سوالهایی کرد. چوپان گفت: «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده‌است.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت را از او بپرسند چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت را برای پادشاه گفت و از او بخشش خواست.

سپس پادشاه دستور به احضار وزیر خود داد و وقتی وزیر چوپان را در نزد پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش پادشاه که از او پرسید: «با نوه ام چه کردی و چگونه او را کشتی؟ پاسخ داد: «پس از آن که کودک را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور شما را اجرا کنم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود » پادشاه وقتی از ماجرا باخبر شد به وزیر گفت: امشب به افتخار زنده ماندن و پیدا کردن کوروش جشنی برپا خواهم کرد. تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند از آن طرف پادشاه مغان را به حضورخواند و در مورد کوروش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به او گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شده‌است پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام وزیر خوشحال و بی خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کرده‌اند به وزیر بدهند ؛ سپس به وزیرگفت می‌خوای بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شده‌اند.سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند وزیر بود را به او نشان دهند

هنگامی که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند و وزیر شاه سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود خود را کنترل نمود و هیچ تغییری در صورت او رخ نداد و به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.این نتیجه نافرمانی من از دستور شاه در کشتن کوروش بود کوروش مدتی پیش پدر برگش ماند سپس به( انشان )پیش پدر ومادرش (کمبونیه و ماندانا) رفت و انها هم از کوروش استقبال کردند پس از مرگ پدرش کوروش پادشاه (انشان ) شد و بعد از مدتی هم به فکر خیانت به پدربزرگش و حمله به ماد جایی که پدر بزگش پادشاهی میکرد افتاد دراین میان هارپاگ(وزیر پادشاه ماد که فرزندش را پادشاه کشته بود) نقشی عمده بازی کرد.هارپاگ بزرگان ماد را که از شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد پادشاه شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد

با شکست کشور ماد به‌وسیله کوروش ، پادشاهی ۳۵ ساله پادشاهی ماد به انتها رسید اما کوروش پادشاه ماد را نکشت و گذاشت تا ذره ذره بمیرد کوروش به این شیوه پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود

کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید،  از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید.

اما قارون در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزل‌ایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر می‌پنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره‌های آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید.

کوروش پادشاه لیدی را هم مثل پدر بزرگش نکشت و او را نگه داشت تا ذره ذره بمیرد

پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمین‌های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود

با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند.

كوروش بعد از فتح بابل به قصد جنگ با ماساژتها ‌‌عازم آن دیار می شود .هرودوت می نویسد كه در آن هنگام،زنی به نام تومیریس،ملكه ماساژتها بود و پس از درگذشت شوهرش بر تخت سلطنت نشسته بود.كوروش برای او پیامی فرستاد و وانمود كرد كه طالب وصلت با اوست.اما پاسخ مطلوبی دریافت نكرد.زیرا ملكه می دانست كه قصد كوروش ازدواج با او نیست،بلكه تصرف قلمرو وی می باشد.

کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب ماساژتها به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد میان مرز ایران و سرزمین ماساژتها رودخانه‌ای بود که لشگریان کوروش باید از آن عبور می‌کردند.  هنگامی که کوروش به این رودخانه رسید، تومریس(تومروس) ملکه ماساژتها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد. یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین ماساژتها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان تومریس از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند.

کوروش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدی که تا پایان عمر به عنوان یک مشاور به کوروش وفادار ماند، جنگ در سرزمین ماساژتها را پیشنهاد کرد. استدلال او چنین بود که در صورت نبرد در خاک ایران، اگر لشگر کوروش شکست بخورد تمامی سرزمین در خطر می‌افتد و اگر پیروز هم شود هیچ سرزمینی را فتح نکرد در مقابل اگر در خاک ماساژتها به جنگ بپردازند، پیروزی ایرانیان با فتح این سرزمین همراه خواهد بود و شکست آنان نیز تنها یک شکست نظامی به شمار رفته و به سرزمین ایران آسیبی نمی‌رسد کوروش این استدلال را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. و پس از عبور از رود " آراكس " ‘ تاخت و تاز خود را در سرزمین ماساژتها آغاز كرد. پیش از نبردی كه با گروهی از ماساژتها رخ دهد پسر تومریس به نام سپارگاپیس نه در میدان جنگ و مبارزه جنگی ‘ بلكه در ترفندی فریبكارانه به دست کوروش اسیر شد ؛سپارگاپیس از كوروش درخواست كرد كه غل و زنجیر را از او بردارند تا لب به سخن گشاید . به محض اینكه دستانش آزاد شد خود را از شدت ننگ و عار اسیر شدن كشت ! ملكه كه از نصیحت كوروش برای پرهیز از جنگ نا امید شده بود و از كشته شدن پسرش نیز آگاه شد به سوی جنگ شتافت و در نبردی بسیار سخت و خشن،سرانجام ماساژتها غالب آمدند و بسیاری از سپاهیان کوروش كشته شدند و كوروش هم در آن جنگ كشته شد.تومریس سر بریده کوروش را در ظرفی پر از خون قرار داد و چنین گفت: «تو که با عمری خونخواری سیر نشده‌ای حالا آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی»

آری او کوروش بود.

 


 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان fireweb و آدرس fireweb.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 2386
تعداد مطالب : 1
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1